سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 258934 | بازدیدهای امروز: 19| بازدیدهای دیروز: 3
درباره خودم

اسلام
تشیع
به همه بازدید کنندگان خیر مقدم می گویم طلبه هستم پاسخگوی سوالات شرعی شما عزیزان در هر کجای عالم که باشید سوالات و شبهات دینی را با ما در میان بگذارید
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
مطالب قبلی
لینک های دوستان
اشتراک
 
یاهو

 

 زنان  و عرفان (سوالات عرفانی خود را مطرح کنید )

پیش از  شروع بحث عرض کنم هر عرفانی که انسان را در عمل به واجبات و دوری از محرمات  مستحکم تر نکند عرفان شیطانی است نه عرفان اسلامی

 

در رسیدن به کمالات عالی انسانی بین زن و مرد فرقی نمی‏باشد، همان گونه که مردان می‏توانند عشق معنوی داشته باشند زنان هم می‏توانند دارای عشق معنوی باشند. عشق در نهاد همه افراد بشر گذاشته شده است و تمام انسان‏ها عاشقند بدون هیچ فرقی بین زن ومرد.

    آیات و روایات زیادی تساوی سالکان وصول به عشق حقیقی و حیات روحانی را در زن و مرد به اثبات می‏رساند   من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن، فلنحیینه حیوة طیبه...  ؛  هر کس عمل صالحی انجام دهد مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن هم باشد حتما او را با حیات پاکیزه احیاء و زنده می‏کنیم (نحل، آیه97).

    اولاً، این آیه شریفه تصریح دارد که در این باب بین زن و مرد هیچ فرقی نیست.

    ثانیا، حیات طیبه متفرع بر عمل صالح و ایمان شده است و این خود نکته‏ای است که به ما می‏فهماند این حیات طیبه حیات معنوی و زندگی روحانی (و عشق ملکوتی) است وگرنه لزومی نداشت متفرع بر عمل صالح و ایمان شود زیرا بسیاری از کفار و فساق بهترین حیات مادی و زندگی مرفه و به ظاهر پاکیزه را دارند.

    ثالثا، فلنحیینه در ادبیات عرب متکلم مع‏الغیر از باب افعال است مصدر آن احیاء می‏باشد یعنی زنده کردن و حیات بخشیدن و این خود دلیل دیگری است که این حیات طیبه حیات مادی نیست زیرا انسان‏ها قبل از این که عمل صالح انجام دهند و ایمان آورند زنده بودند وحیات مادی داشتند و حیات مادی آنان متفرع بر عمل صالح و ایمان نبود پس این احیاء و زنده کردن به حیات طیبه که متفرع بر عمل صالح و ایمان است قطعا احیاء به حیات معنوی است نه حیات مادی و در واصل گشتن به این حیات معنوی هیچ فرقی بین مرد و زن گذاشته نشدهاست. خداوند تعالی در قسمتی از حدیث معراج می‏فرماید:   فمن عمل برضای الزمه ثلاث خصال... فاذا احبنی احببته و حببته الی خلقی وافتح عین قلبه الی جلالی وعظمتی، فلا اخفی علیه علم خاصة خلقی  ؛   هر کس به رضای من عمل کند سه خصلت را برایش حتم می‏شمرم... (تا این که در ادامه می‏فرماید) هرگاه به من محبت (و عشق) ورزد من هم به او محبت می‏ورزم و محبوب مخلوقاتم قرارش می‏دهم و چشم قلبش را به روی جلال و عظمت خود می‏گشایم و علم ویژه خلق خود (و سر باطنی مخلوقاتم) را از او پنهان نمی‏دارم (و به باطن افراد آگاهش می‏سازم) (حدیث معراج، ارشادالقلوب دیلمی، به نقل از الوافی، ملا محسن فیض کاشانی).

    کسی که چنین مقامی را حائز گردد قطعا عارف می‏باشد و این اثر بزرگ فقط متفرع بر این است که انسان محبت و عشق فطری دل را برای حضرت دوست بپروراند و آن عشق نهانی بالفعل را صرف معشوق حقیقی کند نه به دنبال معشوقکان سراب صفتبدود.

    در این حدیث شریف هم هیچ فرقی بین مرد و زن نمی‏گذارد، بنابراین هیچ تفاوتی بین عشق در زن و مرد نیست گوی و میدان برای هر دو آماده است و زنان هم مثل مردان می‏توانند با عشق و محبت خدا به مدارج و مراحل بالای کمال برسند.

برای آگاهی بیشتر ر.ک:

    1- خودشناسی برای خودسازی    محمد تقی مصباح یزدی

    2- راه خودسازی جوانان    سید محمد تقی قادری

    3- زن در آیینه جمال و جلال    جوادی آملی

    «عشق» نام گیاهی است که در فارسی آن را «پیچک» خوانند (علفی که اطراف بوته‏های انگور و... می‏پیچد و چه بسا آن را از کار انداخته و خشک می‏کند) و چون شوق موکد نیز شایق را چنان مجذوب معشوق می‏گرداند که دیگر خودی نمی‏بیند و فانی می‏شود، آن رااصطلاحا «عشق» گویند. بنابراین در عشق دوگانگی نیست و عاشق جز معشوق و معبود نمی‏بیند و نمی‏شناسد و مانند پروانه‏ای است که درپرتو شمع فروزان محبوب، خود را می‏سوزاند. به تعبیر امام راحل (ره )       عاشقان روی او را، خانه و کاشانه نیست    

مرغ بال و پر شکسته، فکر باغ و لانه نیست 

  گر اسیر روی اویی نیست شو، پروانه شو   

  پای بند ملک هستی در خور پروانه نیست          

مست شو، دیوانه شو، از خویشتن بیگانه شو            

آشنا با دوست راهش غیر این بیگانه نیست

    

 فرق عشق حقیقی با عشق‏های مجازی آن است که در دومی دلباخته را هوس جز کام برگرفتن نیست و در واقع او عاشق خویش و در بند نفس خود می‏باشد، اما در عشق حقیقی خودی نیست و تنها ذات محبوب است و بس:

عاشق روی توأم ای گل بی مثل و مثال           

به خدا غیر تو هرگز هوسی نیست مرا  

   امام خمینی «ره»)    اما این که چنین عشقی چگونه حاصل می‏شود؟ باید گفت: ریشه این عشق در نهاد و فطرت هر کس نهفته است. زیرا انسان ذاتا عاشق کمال و جمال است و در هر جا جمال و کمالی تشخیص داد، به سمت آن می‏گرود. لیکن غالبا کمالات ناقص را می‏یابد و دلباختگی وسرسپردگی در برابر آن، حجاب رؤیت جمال و کمال مطلق می‏شود. ولی آن کس که ذات جمیل علی‏الاطلاق و کمال مطلقه را بشناسد، به دیگری دل نخواهد سپرد و جز بدو نخواهد اندیشید. بنابراین اولین توشه این راه معرفت است و معرفت پروردگار از سویی با مطالعه و تدبر و تفکرو از سوی دیگر با پالایش نفس از رذایل و عبودیت و اطاعت کامل از احکام شریعت میسر است. ازاین‏رو باید دانست که راه دراز و پر خطری پیش روست. به قول حافظ:

 الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها 

  که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‏ها   

 از طرف دیگر سالک سبیل حق، نیازمند توفیق و دستگیری و مراقبت است. ازاین رو بر چند نکته تاکید می‏شود:

1- التزام به احکام شریعت در همه مراحل،

2- همراهی با استاد،

3- پالایش نفس از رذایل،

4- استعانت از خدا و توسل به اهل بیت(ع)،

5- عزم و اراده قوی و پایدار.

             رسیدن به مقام محبت و عشق الهی مراحل و منازلی را می‏طلبد که تا مراحل اولیه طی نشود و آثار آن ظاهر نگردد مراحل بعدی مؤثر و نتیجه‏بخش نیست ازاین‏رو باید پله پله باشد و عجله در این راه بسیار خطرناک است.

    اولین و اساسی‏ترین راه کسب محبت و عشق الهی، طاعت و بندگی می‏باشد. واجبات و عبادات شرعی وقتی خالصانه انجام گیرند به انسان صفا می‏بخشند مشروط بر این که گناهان و معاصی به طور کلی ترک شوند هر اندازه انسان بیشتر مراقب خود باشد که گناه نکند و آینهدل را با زنگار گناه تیره نسازد، بیشتر با عبادات خود به دل صفا می‏بخشد. انجام واجبات و ترک محرمات قوام و رکن طاعت و بندگی و سرسپردگی به معشوق می‏باشد، بنابراین راه عشق را باید از راه عمل به دستورات شرع مقدس شروع کرد. شرع مقدس دوام و پایداری راه عشق راتأمین می‏کند زیرا:

«عشق نبود عاقبت ننگی بود»

    راه شریعت جدا شدن از رنگ‏های غیرخدایی است و سر پایداری آن هم همین است زیرا معشوقکان دروغین فقط چند صباحی فروغ دارند ولی دیر یا زود افول و غروب می‏کنند و اشباع‏گر عشق ژرف انسان نیستند.

    راه شریعت مصداق حقیقی معشوق دل را وامی‏نماید ازاین‏رو به مرور زمان آتش عشق را شعله‏ورتر می‏سازد به جایی میرسد که:

وعده وصل چون شود        آتش عشق تیزتر گردد    

 و خلاصه عشق الهی یعنی رها شدن از عشق اغیار و وقتی انسان رها می‏شود که شرایط بندگی را به جان بخرد. علی(ع) می‏فرمایند:   من قام بشرائط العبودیة اهل للعتق  ؛   هر کس شرایط بندگی را انجام دهد صلاحیت رهایی و آزادگی را دارد{M، (میزان‏الحکمه، ج 6، روایت 11319).

برای آگاهی بیشتر ر.ک: فطرت، شهید مطهری و نیز عبادت عاشقانه، استاد کریم محمود حقیقی

 

با توجه به اینکه به اساتید عرفان  در شهر مقدس قم دستر سی دارم هر نوع سوالی در این مورد داشتید می توانم  جواب را برای شما فراه


نویسنده: تشیع(چهارشنبه 87/8/8 :: ساعت 1:27 عصر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ